English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (6447 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
he has a rushing business U کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
i warned him of danger U او را از خطراگاهی دادم
i gave him some others U چندتای دیگر به او دادم
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
i gave the beggar one rial U یک ریال به ان گدا دادم
i lost the train U قطار را از دست دادم
i took up where he left U از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
i lent him what money i had U هرچه پول داشتم به او وام دادم
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
i did that last U ان کار را اخر از همه انجام دادم
I listend but heard nothing . U گوش دادم ولی چیزی نشنیدم
all that property U تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
i parted from U تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
whatever U انچه
that which U انچه
whatever U هر انچه
I missed the connection. U من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
i floored the paper U پاسخ همه پرسشهایی را که در کاغذ بود دادم
i swore him to secrecy U او را سوگند دادم که راز راپوشیده نگاه دارد
he is on his legs U کارش دایراست
i lost my friends U دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
I did the work ,but he got the credit. U کار رامن انجام دادم ولی امتیازش ر ااوگرفت
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
i lent him what money i had U انچه پول ...
oive such as you have U انچه که داریدبدهید
as for as i know U انچه من میدانم
so far as U تا ان اندازه که انچه
as far as i can see U انچه من می فهمم
for a iknow U انچه من می دانم
for aught i know U انچه من میدانم
as far as in me lies U انچه از من بر می اید
what U هرچه انچه
He is attentive to his work . U متوجه کارش است
He is completely absorbed by his business. U کاملاجذب کارش است
he prospered in his business U کارش بالا گرفت
the needful U انچه باید کرد
more than needs U بیش از انچه بایسته
pitcherful U انچه دریک سبوجابگیرد
makefast U انچه قایق را به ان میبندند
ties of friendship U انچه دوستی اقتضامیکند
he did his level best U انچه از دستش برامدکرد
purview of a book U انچه کتابی فرامیگیرد
penful U انچه در یک قلم جا گیرد
He eventually landed in prison . U عاقبت کارش بزندان کشید
He is unpredicateble. He acts haphazardly. U کارش حساب وکتابی ندارد
he drives a roaring trade U کارش خوب گرفته است
Let the secretary get on with it . U بگذارید منشی کارش را بکند
the requirements of the law U انچه درقانون قید شده
my recollectio of it is U انچه من بیادمی اورم اینست
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
so far as i can guess U انچه من میتوانم حدس بزنم
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
cartful U انچه دریک گاری جا بگیرد
capful U انچه دریک کلاه جابگیرد
layered U انچه مربوط به لایه ها باشد
it purports that U انچه از این فهمیده میشوداین که .....
fastest U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasted U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
get off one's butt <idiom> U سرش شلوغه کارش شروع شده
fasts U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fast U که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
the document purports that U انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
bound U انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
whatsoe'er U هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
penny worth U انچه برابر یک پنی میتوان خرید
wine cooper U کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
melodramatist U کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
I have no fault to find with his work . U از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
he prospered in his business U در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
whaterer U هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
what you see is what you get U انچه می بینید همان است که بدست می اورید
findings U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
finding U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
boat train U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
He'll never get anywhere. U او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش]
boat trains U ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
paintress U زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
pawn broker U کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
chimney sweep U کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
to get in somebody's way U مانع کردن کسی [چیزی] که بتواند کارش را انجام دهد
dynamic U زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
ringman U کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
dynamically U زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
chimney sweeps U کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet U هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
He'll never amount to anything. <idiom> U او [مرد] هیچوقت موفق نمی شود. [در زندگیش یا کارش] [اصطلاح روزمره]
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
the inquisition U دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
piecer U درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
bill poster U کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
quantum meruit U هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
bill posters U کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
industrial union U اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
daemon U در سیستم unix برنامهای که کارش را بدون دانستن کاربر خودکار انجام میدهد
air man U کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
breach of trust U کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
First come first served. U هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
rattening U محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
he was p in his business U خوب بود کارش رونق گرفته بود
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
whateer U هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
lapful U به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
halfpennyworth U انچه به نیم پنی خریده شود ارزش نیم پنی
Recent search history Forum search
1i was rebelling now
1I will take a loot tonight.
1Regulatory label
1how well he is performing his task
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com